روباهی به نام پکس
معرفی کتاب روباهی به نام پکس
فیسه میرائی:
پیتر بعد از مرگ مادرش از یک بچهروباه (پکس) نگهداری میکند، پیتر و پکس حسابی باهم رفیق شدهاند که جنگ از راه میرسد...
من فقط جلد اول را خواندم و آنقدر گیرا بود که در یک نشست تمامش کردم. داستان درباره پیتر، پدرش (که باید به جنگ بپیوندد)، وولا (زنی که پزشک ارتش بوده و حالا مدتیست برای بازیابی خودش، تنهایی در باغی زندگی میکند)، پکس و باقی روباهها، درختها و جنگل و غیره است، اما در واقع دارد از جنگ برایمان میگوید. اینکه جنگ زندگیها را تغییر میدهد (پیتر باید مدتی برود خانه پدربزرگش و روباه را هم رها کند) و این زندگیها فقط مختص انسانها نیستند. جنگ شهرها و جنگلها و زندگی حیوانات را هم تغییر میدهد.
به نظرم این کتاب چندتا ویژگی خاص دارد.
روایت فقط از طرف انسان قصه نیست و روایت روباه را هم میخوانیم. فرمی که برای نوشتن روایت از زبان پکس روباه به کار برده خلاقانه است. تصویر واقعی از جنگ دست میدهد، بدون آنکه بخواهد اغراق کند یا احساسات مخاطب را برانگیزد و تصویرهای کم اما بسیار موثرش.
فصلها یکی درمیان از زبان پیتر و پکس(روباه) روایت میشوند. پکس یک روباه قرمز است. سارا پنیپنکر (نویسنده) میگوید هرچه بیشتر درباره روباههای قرمز یاد میگیرد، بیشتر تحسینشان میکند و عزمش بیشتر جزم میشود تا با احترام به تصویر بکشدشان. برای اینکه تصویر پکس دقیقتر شود از دوستش (متیو والتر) کمک گرفته که در نیویورک زیستشناس و مراقب حیاتوحش است. مشاهده ارتباط و دوستی بچههای خودش با حیوانات هم به کارش آمده.
کجا به وجدم آورد؟ نویسنده ابتدای کتاب نوشته: 《روباهها با ترکیب پیچیدهای از صداها، حرکتها، بوها و حالتهای مختلف صورت باهم ارتباط برقرار میکنند. گفتگوها که در فصلهای مربوط به پکس با حروف مورب نوشته شدهاند، به نوعی ترجمه زبان شیوای روباهها هستند.》انتخاب این فرم باعث شده وقت خواندن روایت پکس به جای صدا و لحن، سکوت و حرکت را درک کنید و آن را جور متفاوتی از روایت پیتر بخوانید. باید خودتان تجربهاش کنید و ببینید چه اتفاقی برای خواندنتان میافتد.
کتاب تصویر واقعی از جنگ دست میدهد. نه اغراق میکند و نه پنهانکاری. بنابراین از خشونت جنگ هم میگوید. در یک دو اتفاق شاید صحنهها خشن هم بشوند. مثلاً وقتی گوزنی را توصیف میکند که در یک انفجار دست و پایش قطع میشود. واقعیت را میگوید بدون اینکه بخواهد احساساتمان را برانگیزد. این که واقعیت جنگ را به بچهها بگوییم یا نگوییم یا چقدر بگوییم؟ سوال مهمی است و موافقان و مخالفانی دارد. سارا پنیپنکر میخواهد واقعیت را بگوید و این کار را با طرح داستانی بسیار لطیف انجام میدهد. به نظرم آگاهشدن از واقعیت، اراده ما را برای مخالفت با جنگ و همراهینکردن با آن تقویت میکند.
تصویرهای کتاب زیاد نیستند اما همانها هم بسیار موثرند. جان کلاسن با این تصویرها ما را میبرد به دنیای پکس و پیتر.